یلدایلدا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

شکوفه ی پاییزی ما

این روزای مامانت...

1393/8/4 12:51
نویسنده : maryam.mousareza
117 بازدید
اشتراک گذاری

                                                           08

سلام دخمل گل مامان

دیشب مامان تا صبح بیدار بود ... خسته این روزا که شمکم بزرگ شده خوابیدن خیلی سخته... بابایی هم که خسته از سرکار میاد تو تخت بیهوش میشه...!خواب

این روزا معمولا ناهارو خونه مامانمیم,دیروز عصر خیلی حوصلم سر رفته بود... هوا سرده و همه میگن سعی کن کمتر از خونه بیرون بری این هفته های آخر!اینه که معمولا توی خونه ام تا یکوقت نازگلم اذیت نشه آخه توی یه مقاله خوندم که از هفته 35 به بعد درد رو احساس میکنی و باید بیشتر از همیشه مواظب حرکاتم باشم.آرام

دیشب بابایی مهربونت وقتی دید چقد کسل شدم ,بردم  بیرون یکم صحبت کردیم حالم که بهتر شد  ساندویچ خریدیم رفتیم شهربازی خوردیم و زودی برگشتیم خونه که نی نیمون سرما نخوره 

راستی بابایی رژیم گرفته که اضافه وزنشو کم کنه...منم باید بعد دنیا اومدنت یه برنامه ریزی درست و حسابی کنم آخه الان حسابی تپل شدم ! چشمک    

خلاصه من و بابات می خوایم برات بهترین مامان بابای دنیا باشیم و مدام داریم به بهتر شدن فکر می کنیم... 

 دوست دارم محبت

می بوسمت بوس

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

hanieh
4 آبان 93 15:41
سلام. وبلاگ زیبایی دارین اگه به منم سر بزنین و نظرتونو بگین خوشحال میشم
maryam.mousareza
پاسخ
ممنون گلم حتما میام
مامان آرتین
4 آبان 93 23:01
آخی یاد روزای بارداری خودم افتادم، گرچه که روزا وشبای سختی داری ولی خاطره انگیز ترین روزات میشه، ایشالا شکوفه ی پاییزیت بسلامت بیاد بغلت راستی ممنون که بما سر زدید، لینکتون کردم
maryam.mousareza
پاسخ
ممنون گلم
زیــنب (مامان)
6 آبان 93 23:41
سلام مامان مهربون این روزا خیلی دیر میگذره اما وقتی فرزندت به دنیا بیاد مثل برف وباد برات سپری میشه ونمیفهمی که کی بزرگ شده اینا همش برای ما مامانا خاطره است به خودت سخت نگیر عزیزم دیگه آخرای بارداریته تا میتونی برای بابای بچه ناز کن
maryam.mousareza
پاسخ
سلام گلم واقعا همینطوره ممنونم بابت دلگرمی و مهربونیت